مقالات دانش بنیان

اکوسیستم توسعه کسب و کار فناورانه ناقص است

توسعه کسب و کار

توسعه کسب و کار

بزرگترین موانع این فضای اقتصادی که وجود دارد با توجه به حجم رو به رشدی که دارد، چیست؟ یک بحث که همیشه مطرح میشود، این موضوع است که تحولات ما همزمان نیست و به صورت کلی در حوزه های فرهنگی، حقوقی و… ناهماهنگی هایی وجود دارد. آیا زیرساخت ها به لحاظ فیزیکی برای توسعه این فضا کافی است؟

غفوریان: فضایی که شما به آن اشاره میکنید که در آن میتوان انتظار داشت فرهنگ استارت آپی رشد کند، نیاز به یکسری الزامات و پایه ها دارد. این در حالی است که بخشی از آن شکل گرفته و در بخشی دیگر این ضرورت ها شکل نگرفته است. این موضوع بسیار خطرناک است. به عنوان مثال فرهنگ استارت آپی در میان جوانها شکل گرفته و بسیاری از آنها در این زمینه فعالیت میکنند، اما در بخش سرمایه گذاری استقبالی از این استارت آپ ها نمی شود. این در حالی است که در مرحله دانه (SEED) در این زمینه سرمایه گذاری انجام شود. در حال حاضر شتاب دهنده ها شکل گرفته اند و این استارت آپ ها تا مرحل های میرسند، اما صندوق های جسورانه (VCها) از آنها حمایت نمیکنند یا فرصت عمل کافی را ندارند. این در حالی است که سرعت عمل برای استارت آپها یه ضرورت به حساب می آید. در این شرایط رقبا وارد میشوند و فرصت استارت آپ از بین میرود. باید سریع سرمایه گذار وارد شود. این در حالی است که بسیاری از VCها وابسته به نهادهای دولتی اند و سرعت کافی را در اختیار ندارند. از اینرو میتوان اکوسیستم فضای استارت آپی را ناقص دانست و به همین دلیل دچار مشکل میشود.

بسیاری از صندوق های جسورانه تحت نظر فرابورس هستند…

غفوریان: البته فرابورس ایران اقدامات موثری در توسعه فضای کسب و کار نوین انجام داده است، اما به هر ترتیب صندوق های جسورانه سرعت عمل کافی را ندارند و باید تقویت شوند.سرمایه همیشه ترسو است و خطرپذیری کمی دارد. وقتی شرایط کسب و کار را در مملکت ارزیابی میکنیم، تولید اساسا با موانعی روبه رو است. آیا مکانیزم و جذب نشدن و کندی این اتفاق به خاطر ریسک نیست؟ ریسکی که هم میتواند سیستماتیک باشد و هم ریسکی که به خود پروژه مربوط است.
غفوریان: سرمایه گذار خطرپذیر باید خطرپذیر باشد و این ریسکها را به جان خریده باشد که وارد این عرصه شود. به خاطر همین به آنها در این مورد حق نمیدهم به خاطر اینکه باید خطرپذیر باشد. اما در مورد مشکلاتی که وجود دارد، به آنها حق میدهم. به عنوان مثال ما که در حوزه فینتک فعالیت میکنیم، با ریسکهای بالایی روبه رو هستیم. بخشی از این ریسک به دلیل قوانین نوشته نشده است و بخشی دیگر اینکه هر لحظه ممکن است یک قانون جدید تصویب شود و فعالان این عرصه را با مشکلات اساسی  روبه رو کند. قوانین نانوشته، ریسک کار ما را بالا می برد و سرمایه گذاران هم از اینکه جلو بیایند، میترسند.رفیعی: سرمایه گذارهای ما واقعا سرمایه گذارهای خطرپذیر نیستند و فقط اسمی از سرمایهگذار خطرپذیری را با خودشان یدک میکشند. سرمایه گذارهایمان هم به این سمت رفته اند که اگر متولی اجرا بودیم، هرچقدر هم که خراب کنیم و ایراد داشته باشیم، باز مشکلی ندارد. چون خودمان مجری هستیم. یعنی امکان خطا کردن را برای خودمان فقط قائل هستیم و به کسی دیگر اعتماد نمیکنیم که بخواهیم به او اجازه خطاکردن بدهیم.

اتفاقا این بحث ها در همه حوزه های اقتصادی دیده می شود. به عنوان مثال پوزیشن مشاور در پی فعالیت اجرایی برمی آید…
رفیعی: بله، این الگو را در شئون مختلف اقتصادی میتوان مشاهده کرد. به عنوان مثال بانک مرکزی ما به جای اینکه رگولاتوری کند، یعنی قوانین را وضع کند و چارچوبی را فراهم کند، خودش میرود و مجری میشود و هر قانونی هم که میگذارد در راستای منافع شرکت زیرمجموعه خودش است. قانون را طوری میگذارد که متناسب شرکت زیرمجموعه خودش باشد. این موضوع در بسیاری از سازمانها در حوزه فناوری دیده می شود.

همانطور که میان دانشگاه ها و صنعت یک فاصله وجود دارد، به نظر میرسد در سپهر اقتصادی ایران نیز در حوزه دیجیتال، گپی در این میان هست، یعنی یکسری آدم ها، فعالان، ایده ها و تکنیک های فناورانه وجود دارند، ولی آن اتفاقی که عملا باید بیفتد، نمی افتد. این گپ چگونه میتواند مرتفع شود و بیشتر چه موانعی بر سر این راه است؟

رفیعی: در این زمینه میتوان به عملکرد شرکتها انتقاد داشت. واقعیت همین است که شرکتها نیز زمانی که میتوانند به عنوان تسهیل گر عمل کنند، دوست دارند خودشان مجری باشند و به سمت عملیکردن سرمایه گذاریشان نمیروند. به خاطر همان عدم اعتمادی که بنا به دلایل و سابقه هایی که ایجاد شده، ترجیح میدهند در مقام مجری عمل کنند. از آن طرف سابقه های موفقی هم در سطح دنیا وجود دارد و خدا را شکر در سطح ایران هم فضایش ایجاد شده. به همین خاطر باز اشتیاق دارند که به این سمت بیایند، یعنی خودشان هم این سردرگمی را دارند که به این سمت بروند یا نروند. سابقه و شکست های خودشان را نگاه میکنند، تصمیم میگیرند که نروند، ولی با دیدن سوابق دنیا و موارد موفق در ایران، تصمیم به رفتن میگیرند! به هر حال میتوان نمونه های موفقی در این زمینه در ایران دید.

توسعه کسب و کار

آیا فرد میتواند با اطمینان به فضا پا بگذارد؟ به نظر می ِرسد این ابهام وجود دارد که چطور من ایده پرداز میتوانم وارد این فضا شوم و اعتماد کنم؟اساسا چه الگویی وجود دارد که من اعتماد کنم یا نکنم؟ آیا ایدهام را بگویم و آنها با ساختارها و ابزارهایشان اجرا کنند؟ یا یک نکته ناگوارتر که این روزها در فضا پخش   شده، این ِکه اکسسلکتورها میآیند، کار میکنند و آنقدر هزینه ها را بالا میبرند تا او مجبور شود آن را به قیمت پایین واگذار کند و بعد خود شرکت اکسسلکتور صاحب سرمایه و مجری شود و دوباره اصلاح کند و به درآمدزایی برسد. آیا این فضا گنگ نیست یا به نظرتان روشن است؟

رفیعی: چرا واقعا این ابهام وجود دارد. از یک طرف هم من انتقادی نسبت به صاحبان ایده دارم. واقعیت این است که در دنیای نوآوری ارزش ایده به تنهایی صفر است. چون اولا خیلی از مواردی که در اینجا موفق میشوند، مشابه جهانی دارند. باید ما آن را بومی سازی کنیم و صرفا نباید ترس داشته باشیم از اینکه ایدهمان را بیان کنیم تا مبادا کسی آن را بدزدد و اجرا کند. پس صرفا ایده ارزشمند نیست. تیم به علاوه ایده است که ارزشمند است و ایجاد یک سابقه خوب که بیانگر کارهایی است که انجام دادهایم، ارزشمند است.

با وجود اینکه فضای مبهمی وجود دارد، متاسفانه مواردی هست به خاطر اینکه چیزی به عنوان مالکیت فکری و معنوی نداریم. اگر نهادهای قانون گذار و رگولاتور این زیرساخت ها را ایجاد کنند، خیلی کارها میتوان کرد؛ اما واقعا این ترس به ویژه برای استارت آپ ها وجود دارد.غفوریان: مخصوصا در زمینه های نرمافزار این امنیت را نداریم. حالا در زمینه سختافزار میتوانند ثبت اختراع کنند. ما خودمان موضوع نوینی را به فضای آیتی ارائه کردیم و حالا چند مورد مشابه وارد این فضا شده اند، اما هیچکاری هم نمیتوانیم بکنیم و این انتقاد را داریم. به طور کلی این فضا مبهم است. باید سعی کنیم اشتباه نکنیم و راه خطا نرویم تا بتوانیم سرمایه گذار جذب کنیم.

در نتیجه سیاست گذاری افراد برای اینکه با مشکلات روبه رو نشوند، بسیار حیاتی است. آیا مکانیزم جذب سرمایه برای شرکت های نوآورانه  اصولی دارد یا بیشتر براساس روابط است؟
غفوریان: اصول خاصی ندارد و بیشتر براساس روابط و تعامل خوب شکل میگیرد، ولی مسیر مشخص نیست و اینطور نیست که شما خطی جلو بروید. چند بار که اشتباه کردید، درمی یابید راه درست کدام است.پس درواقع شما در این مسیر تجربه کسب کردهاید.غفوریان: بله، تجربه و مشورت. به ویژه مشورت برای ما خیلی موثر بود و به ما خیلی کمک کرد.

رفیعی: ضمن اینکه نگاه سرمایه گذارهای مان هم متفاوتند. بعضی مواقع کسی هست که اصلا آشنایی ندارد و تنها صاحب ثروت و سرمایه است و تنها قصد سرمایه گذاری دارد. نمی توانیم انتظار داشته باشیم تعاملی که با او میکنیم، همان تعاملی باشد که با سرمایه گذار آشنا به این عرصه میکنیم. پس نمیتوان یک نسخه برای همه سرمایه گذاران پیچید، اما نکته اساسی این است که صاحبان سرمایه دنبال پول و درآمد هستند. 90 درصد استارت آپ ها در ایران شکست خوردهاند. دلیلش چیست؟ رفیعی: در دنیا هم همینطور است. میگویند 4 تا 5 درصد استارت آپ ها موفق هستند. نباید ترسی داشته باشیم. همان 4، 5 درصد جوابگوی 85، 90 درصد جامعه است.

فکر میکنید دلیل شکست چیست؟

غفوریان: دلیل شکست این است که اکوسیستم ها کامل نیست، مسیرها مشخص نیست و تعریفنشده است. مثلا بیزینس مدل مشخصی ندارد. به خاطر همین است که خودشان مشابه آن را درست میکنند، در حالی اگر بتوانند یک پلتفرم ایجاد کنند تا استارت آپ ها به لحاظ برنامه اقتصادی مورد ارزیابی قرار بگیرند، رابطه برد – بردی ایجاد می شود.

منبع اقتصاد دانش بنیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *